❤️نه آرامشت را به چشمی وابسته کن،
نه دستت را به گرمای دستی دلخوش.
💕💕💕💕💕💕💕💕💕
چشمها بسته میشوند و دستها مشت
میشوند و تو می مانی و یک دنیا تنهایی.
💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
میلیونها درخت در جهان به طور اتفاقی
توسط موش ها و سنجاب هایی کاشته
شدند که دانه هایی را مدفون کردند
و سپس جای مخفی آن را
فراموش کردند.
💝💝💝💝💝💝💝💝
خوبی کن و فراموش کن.
روزی رشد خواهد کرد...
وقتی تصمیم میگیری که
یک احساس را به سرانجامی
به نام " ازدواج " برسانی،
اولین حرکت مفید این است که
از خودت بپرسی
آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن یا مرد، لذت خواهی برد؟
سخن گفتن؛ و نه همخوابگی...!
تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است.
تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، میشود به عمر ارتباطشان امید داشت.
👤(فردریش نیچه)
قشنگترین پیامی که خوندم ...
دختر جوانی بر اثر سانحه تصادف زیبایی خود را از دست داد .چند ماه بعد ناباورانه نامزدش هم کور شد
موعد عروسی فرا رسید
مردم میگفتند؛چه خوب
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد
۲۰ سال بعد از ازدواج ؛زن از دنیا رفت،
مرد عصایش را کنار گذاشت
و چشمانش را باز کرد
مرد هیچوقت نابینا نبود...!
او فقط مَــرد بود
شک نکن " دنیا همین است:
مرد بودن " دَرد " دارد ..... نامرد بودن " کـِـیـــف " !!
خوبی " تــاوان " دارد ..... بدی " احترام " !!
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ؛
ﺑﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﻨﺪﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ
ﮐﻪ ﻣﯿﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ،ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺵ ﺍﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ!
ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟
آﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻏﺼﻪﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ مشکلاﺗﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ آﺷﻐﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ...
""پرویز پرستویی""
مهم نیست اگر انسانی برای کسی که دوستش دارد
غرورش را از دست بدهد،
اما فاجعه است
اگر به خاطر حفظ غرور،
کسی را که دوست دارد
از دست بدهد...
""شکسپیر""
از یـخ پرسیدن که چرا اینقدر سردی ؟
یـخ جواب خوبی داد
گفت : که من اوّلم آب و آخرم آب؛
پس *گرمی* را با من چه کار ؟
پس اِی انسان ،
اوّلت *خاک* و آخـَرَت هم *خاک*؛
پس این همه *غرور* از کجا ؟
پیرمردی فقیر، همسرش از او خواست شانهای برایش بخرد تا موهایش را سر و سامانی بدهد.
پیرمرد با شرمندگی گفت:
نمی توانم بخرم،
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست بند جدیدی بخرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد.
پیرمرد فردای آن روز ساعتش را فروخت و شانهای برای همسرش خرید.
وقتی به خانه بازگشت، با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده
و بند ساعت نو برای او گرفته است.
اشک ریزان همدیگر را نگاه می کردند. اشک هایشان برای این نبود که کارشان هدر رفته بود، بلکه برای این بود که همدیگر را به یک اندازه دوست داشتند
و هر کدام بدنبال خشنودی دیگری بود.
به یاد داشته باشیم عشق و محبت به حرف نیست، باید به آن عمل کرد.
عمل است که شدت عشق را به
تصویر میکشد.
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
❣سه اصل مهم در زندگی:
هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
--> "حرمت ها شکسته می شود" <--
هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
--> "تبدیل به وظیفه می شود" <--
هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
--> "تبدیل به منت می شود" <--
اگه یه نفر ازت پرسید چقد دوسم داری ؟
نگو بی نهایت !
بگو اندازه ای که هستی.
.
اگه پرسید تا کی دوسم داری ؟
نگو تا ابد !
بگو تا وقتی هستی.
.
اگه پرسید چقد بهم اعتماد داری ؟
نگو اندازه چشام !
بگو به اندازه ای که بهم اطمینان میدی.
تا بدونه ...
تا وقتی با ارزشه که ،
به ارزشات احتــــــــــــــــرام بذاره ...